اشتياق وصل
ناهید بشردوست ناهید بشردوست

 ديشب به لوح خاطرمن يار خنده زد

گلهاشگفت بر درو ديوارخنده  زد

پروانه غزل بگريخت ازغريو باد

درپشت طرح شيشه پندارخنده  زد

آهنگ عشق کردم و رفتم به بزم شعر

شورغزل به صفحه هموار خنده  زد

گنجشک ها شوخ دو چشمان  عاشقش

بنشست پيش چشمم وبسيارخنده  زد

ازاشتياق وصل نشستم به سايه اش

آن سايه روى آيينه هربار خنده زد

عکس اش زديده رفت به بال کبوترى

بروى شاخه بردرو ديوارخنده  زد

ديدم زپشت پنجره برکاجهاى باغ

آنجا ميان سايه، سپيدار خنده  زد

صبح شد زلابلاى غلوى سپيده ها

نقش حضورقامت آن يارخنده  زد

بر مقدم خجسته آن نو بهارعمر

گلواژه ها شگفت وبه شديارخنده  زد

لبهاى خشک ديده به ره بودم اى عزيز 

اينک به ذوق وصلت ديدارخنده  زد


December 22nd, 2010


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان